سفارش تبلیغ
صبا ویژن
راسخان در دانش کسانی اند که دست نیکیو زبان راست و دل صاف و عفّت شکم و فرج دارند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
شنبه 87 فروردین 24 , ساعت 1:7 عصر

و این را می دانم که ظرفی که عقل در آن نباشد هرگز جای عشق نیست
و خدا می داند که راه قدس از کربلا می گذرد.  

  
چرا که عشق بلوغ عقل است
عشق نان نیست تنور است
عشق جام طلا نیست کوره مذاب است
عشق حاصل و محصول نیست دشت کشت است
بیچاره هوس زدگان، چشم چریده که از حلاوت عشق فقط
حسرت آن را به دل می برند

و از گرمای آن آه و دم سرد دمیده بر کوره را لمس می کنی
عشق یعنی شمع، یعنی سوختن و زیستن


اشک جریان حیات شمع و زمزمه وجود اوست
هر وقت اشک تمام شد عمر به پایان می رسد

بدون ذکر تو حسین زندگیمون صفا نداشت
زمینی یه ویرونه می شد اگر که کربلا نداشت
کربلای بهشت تو، جهنم دنیای ما
من نمی دونم چی می شد اگر خدا تو را نداشت

 

عشق یک کلام حرف نیست یک دیوان شعر است
عاشقی یک رفتار نیست یک فرهنگ جامع است
هرچندفضاهای گوناگون عاشقانی مخصوص خود آفریدند و به وجود آمده اند
اما فرهنگ عاشقی در همه از یک دیوان سخن سرچشمه می گیرد
اولین کار در فرهنگ عاشقی دلدادگی است و
دومین و آخرین گام در عاشقی دلبری است و شاید بالعکس و شاید حتما
یحبهم و یحبونه


آنان که عقل وعشق را در تقابل هم می دانند
انسان هایی ترسو و حسودند.
چرا که می ترسند بی فکری و خامی عقل خودشان رسوا شود
و هر لحظه به عاشقان با مرام دلبری شان حسادت می ورزند

 

آنچه در آسمان دل یک عاشق همیشه در پرواز است رضاست
و به چیزی جز رضای معشوق نمی اندیشد
و درمراتب اعلی عشق که عاشق و معشوق از هم قابل تفکیک نیستند
مرغک رضا سرگردان بر بام دو دل پرواز می کند
چرا که: رضی الله عنهم و رضوا عنه


مرغ دل یک بام دارد : دو هوا. گه مدینه می رود گه کربلا

حیات فقط در سایه عاشقی معنا پیدا می کند
در بازار عشق کالای تقلبی یافت نمی شود
اما در بازار هوس کالای تقلبی بی شمار به جا عشق غالب می¬کنند.
کربلا نیز دو بام دارد یک هوا
یک طرف کف العباس است سوی دیگر قتلگاه

 

صبا اگر گذار تو فتد به کوی یار من
به مرحمت بگو دعا نگار گل عذاران


شنبه 87 فروردین 24 , ساعت 1:5 عصر

هر شیئی در عالم دارای یک مرکز ثقل است
اما دل من مستثنی است
دل من دو مرکز ثقل دارد و آن هم نزدیک بهم
حرم عباس بن علی و حرم حسین بن علی(ع)
همان طورکه عباس علمدار، تفسیر عشق کربلایی است
لحظه لحظه و وجب به وجب عاشورا راهنمای شناخت رسم پرواز پر گشودگان دل است

فدای لب تشنه ای که هم کوثر وصل است و هم کشتی نجات
از ما برتران می گویند:
نام حسین(ع) مفتاح حجب لقا و وصال رضاست
و من می گویم با حسین(ع) تو را شناختم ای شهید
و این کمترین بهره من از وجود خون خداست و این بیشترین و بهترین راهنمای نجات من است از لطف کریم کربلا
ای کاش من هم به آن سکویی می رسیدم که به جای شناخت راه
وصال و لقا و رضا می گرفتم
هرچند پر کشیدگان همین راه را توصیه کردند
ماندن و اصرار بر ماندن بر در این خانه

می دانید این را از کجا می گویم؟
اگر کسی تاکنون برایت نگفته من می گویم:
صبح گاه نام حسین بود و عَلَم عباس،
پشت بام ساختمان های دو کوهه حرم حسین بود و زیارت عاشورا،
ظهر قدقامت علی اکبر بود و شام غربت زینب.
و این سرمشق دفتر هر پرگشوده بود و تکلیف هر روز و شب
چرا که: تکلیف همه ما را سیدالشهدا مشخص کرده.


بیا از دامن تکلیف به آغوش لطیف بگریزیم.
خوشا به حال آنان که به مرحمت اداء لطف کردن
و وای بر ما که به زحمت اداء دین می کنیم


خوشا آنان که در شب وصال در تاریکی و خلوت خیمه عشاق
در هنگامه آزادی از قید تکلیف با دامن اشک آلود به پای مولا نشستن
تا شبی دیرتر کاروان غم به سرزمین دل زینب میهمان گردد.


ادای تکلیف با تشویق چه رابطه ای دارد نمی دانم
اما می دانم این حرف در هیچ کربلایی معنا ندارد
اگر باور نداریم از جٌون غلام سیاه حسین بپرس.

 

و شاید اینکه رمز بقا در لقاء نهفته همین فراتر از تکلیف و پیشگامی در عمل باشد.
عمل به تکلیف کاری عاقلانه است
و آنجا که سیمرغ عشق لانه می کند پرستوی عقل کوچ می کند.
... عرصه سیمرغ به جولانگه... توست

 


دوشنبه 86 اسفند 6 , ساعت 5:47 عصر

با سلام و عرض تعذیت به مناسبت اربعین حسینی

بنده تا یک هفته نیستم یعنی می رم منطقه

مناطق عملیاتی جنوب

خوزستان

شلمچه، اروند، طلاییه و فکه و ....

اربعین امسال با بیابان گرد تنها و غریب شاید

اگز که یار نظر کند

و آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند نظر کنند

ان شاء الله این آخرین اربعین بی آقا باشد و آخرین اربعین عمر ما نباشد

اللهم عجل لولیک الفرج

وجعلنا من المستشهدین بین یدیه

بحرمت دماء شهدائنا


دوشنبه 86 اسفند 6 , ساعت 5:41 عصر
با سلام به تمامی محبین و عاشقان و خادمان آستان قدس حسینی
تقدیم به مناسبت فراسیدن آخرین روزهای چله نشینی زینب کبری در عزای ثار الله علیه السلام
ما قتل الحسین علیه السلام الا فی یوم السقیفه

(بحار الانوار جلد ?? صفحه ???)

جانم فدای آقایی که شعله آتش خیمه ها یش در مدینه روشن شد و در کربلا شعله ور گشت

بابی انت و امی یا مولای

از پشت در تا کوچه ها حسین صدا می زد:

وای مادرم

وای مادرم

وای مادرم

از حرم تا قتلگه مادر صدا می زد:

قریب مادر حسین


جمعه 86 اسفند 3 , ساعت 3:5 عصر

وقتی به اینجا رسیدی دو عنصر عظیم که سایه سنگین اش بر ما و دنیایمان طنین افکن است
خجلت زده در پرتو نور وجود افلاکیان می گریزد
زمان و مکان را می گویم، وقتی همه چیز او شد زمان کو؟ و مکان کجاست؟
اما وقتی ما سخن می گوییم ناگزیر، از همه زمان ها و مکان ها مختلف سخن می گوییم
حال که ناچار شدیم بیایید دو کوهه و دو کوهه ها

این سرزمین را اولین نمایشگاه و یادگار ردپای همسایه های خورشید بدانیم و بمانیم.
آن را خیمه حسین بن علی در شب های آغازین محرم الحرام بپنداریم
و از این به بعد از خیمگاه سخن بگوییم و در خیمه ها از پی اسرار عاشورایی شدن بگردیم.
السلام علیک یا ابا عبدالله
از حسین(ع) سخن گفتن آسان تر است
چرا که او را قبل از خدا و عبادت شناختیم
و با ارادت بر حسین به مسجد پای گذاشتیم
«من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم»

و این راحتی سخن درباره خداوندگار عشق و صفا حسین بن علی(ع)
نه به خاطر معرفت من است نه، چرا که فرش کجا و عرش کجا؟
این آسانی به خاطر اشتراک سخن های عاشقانه است
مگر از عشق سخن گفتن معرفت نسبت به عشق می آورد؟ هرگز
عشق را در عاشقان جستجو باید نمود.
عشق را از فداییان آن باید آموخت.
و بین من مانده و کبوتران پر کشیده حلقه اتصال حسین(ع) است
چرا که من هم از پرواز بی خبرم و هم نسبت به حسین(ع) بی معرفت اما پرواز را دوست دارم

اما با دیدن هزاران بال و پرکشیده نتوانستم پرواز را بفهمم اما اشک و خروش بر حسین(ع) را خوب می دانم
می گویند عباس حسین(ع) مربی پرواز است.
و....


<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ