سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند متعال بنده ای را دوست بدارد، مویه گری از اندوه را در قلبش قرار می دهد ؛ زیرا خداوند، هرقلب اندوهگین را دوست دارد [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 87 آذر 25 , ساعت 10:18 صبح

فرزند شهیدی تا دقایقی پیش کنارم بود تعریف می کرد
می گفت:
مزار پدر شهیدم در راه مدرسه ام بود
هر روز که از مدرسه بر می گشتم یک سری به بابام می زدم
و بعد چند مزاری که بالای سر او بود و شاید زائر هر روزه نداشت
چند قبر برای چند شهید گمنام
فاتحه و صلوات و شاید چند جمله درد دل
یک روز مادرم به مدرسه زنگ زد و پیغام داد امروز کار واجب دارم بعد از زنگ مدرسه سریع بیا خانه
از طرفی دلم برای بابا تنگ می شد و از طرفی مادرم خواسته بود زود بروم خانه
خیلی سریع رفتم فاتحه کوتاهی خواندم و رفتم
فقط برای پدرم
شب در عالم خواب پدرم را دیدم که بر سر مزار خود ایستاده و من طبق معمول هر روز به سر می زنم اما؟!
پدرم ناراحت و عصبانی بود و من خیلی تعجب کردم سئوال کردم:

چی شده بابا؟
جوابم داد چرا امروز سر نزدی؟

گفتم: بابا جون اومدم اما زود رفتم !
گفت: اینجا را نمی گم اون جا را می گم!

گفتم: کجا؟
دیدم به قبور شهدای گمنام اشاره می کند.

بعدهم به من گفت:
هر روقت عجله داری نمی توانی زیاد اینجا بمونی اول می روی سراغ اونها بعد من!؟
و بعد خندید و ....

السلام علیک یا فاطمه الزهرا



لیست کل یادداشت های این وبلاگ