سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 89 آبان 30 , ساعت 9:14 عصر

حاجیان آمده اند
از سفر حج، طواف کعبه
از عرفات، از سعی صفا و مروه، از ...
و چه بسیار رفتند برای استقبال
 استقبال از طواف کنندگان
 از هروله کنندگان بین صفا و مروه
اما نیامد
نیامد
شاید آمده اما
کسی به استقبال نرفته
تو برای استقبال رفتی
فرودگاه
و او نیامد
پروازش نشست؟
راستی با کدام پرواز خواهد آمد
جان کعبه را می گویم
صفای مروه را می گویم
روح عرفات را می گویم
مهدی صاحب الزمان را می گویم
راستی هر که رفت استقبال
دست خالی نرود
گل نبرد
گل نرگس خودش گل است
گل نرگس از عطش می سوزد
آب آب
العطش از نگاهش می جوشد
عطش یار ، مددکار
نه برای خود گل
که گل ما ساقی است
زمزم را
کوثر را
 که اگر می سوزد
گل فاطمه از فاصله ها می سوزد
این همه فاصله تا کرببلا
که حسین با علی اش در راه است
آقا مددی کن که برایت
به تعارف نمی از چشمم آب
از دل آه
از سینه سپر
از دست
گر ه مشت و
از حنجره فریاد آرم
که محرم در پیش است
و علم بر ید حیدر رخ زینب
و سیاهی ز سپاه
و به فلک خاک
و جان منتقم و حاجی هر ساله تنها
به فغان
که کجایید
حسین صبح دهم باز به حلقوم
هل دیگر دارد
و ز ره نیست کسی یار
و حسین مانده به گودی
و عدو شرم ندارد
و ز پس برق عریانی خنجر
و کلامی ز کتاب
بر منبر بی پله نی
که به زودی رسد آن را
که ستد سرخی خون علی
بی سپر و تیغ
که به تیری بغلم را به تتنش دوخت
خدایا!!!؟ 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ