در کویر تا افق
سراب داغ عطش می سوخت
قحطی سایه بود و صدای باران فراموش
و می بایست این برهوت
مَرغزار عاشقان گردد
و آب سرچشمه حیات است
کوثری از جوار زمزم کوچ کرد
و در دل کویر خیمه ای از طلا اقامه نمود
گلدستهایش تا ابد بر آسمان تکیه کرد
تا در سایه اش قنوت ربنّا بجوشد
و این همه کرامت
از آنِ بانوی آینه و آب و آفتاب است
که در مسیر عاشورای رضوی قدم نهاد
تا امام خویش را یاری کند
همان غریب الغربایی که همای سعادت اهل ایمان است
و خورشید به اذن او هر روز
خجل از آفتاب روی بی غروبش
از شرق ایران می روید
***
و این چنین
از هجرت کوثر تا طلوع شمس الشموس
عاشورای کرامت لقب گرفت
***
یا سریع الرضا
بحق امام رضا علیه السلام
عجل لولیک الفرج
***
دهه کرامت بر عاشقان ولایت و در آویختگان به طوبای پنجره فولاد
حریم رضوی و جرعه نوشان کوثر معصومه آل علی علیهم السلام مبارک
باز هم یک انتخاب
انتخابی دریگر
چقدر باید ساده بود که انسان خودش را بدون هیچ قید آزاد در انتخاب بداند
اصلا انسان قدرتی از خود ندارد مگر با پشتوانه خالق
این آزادی عمل در انتخاب فقط برای سنجش است
که چقدر ای انسان می شود تو را به حال خود رها کرد
آنهم برای آنکه خودت بفهمی و فردا ادعایی نکنی
هیچ قدرتی نیست لا حول و لا قوت الا بالله
واین آزمایشی دیگر است
نبرد خواست خود و خواست خدا
نگاه کن شعار های تبلیغاتی را انتخاب می کنی که تو را راضی می کند یا خدا
راستی حضرت عباسی فکر می کنی امام زمان عجل الله تعالی فرجه نظر مبارکش به چه کسی است
ساده نباش
از خدا و حجت اش مدد بگیر
که این هم یک امتحان دیگر است
لیبلوکم ایکم احسن عملا سوره مبارکه ملک آیه 3
تا کدامیک بهتر عمل کنید
یا علی
هنوز عطر سنگرهای خاکی و نور رویایی ستاره چشمان مردان افلاکی
رنگ تقدیر هشت ساله مرز خاطرههای دل مردمان این آب و خاک را حریم است
و قصه افسانه گون اشک و خون و لبخند، به سان شگفتی متولد شده در ظهر عاشورا،
داغ و زبان زد بر سینهها سنگینی میکند.سری که به افتخار بر نیزه بر میخیزد
و اشک و خونی که به احترام فرو میافتد!شاید حادثهها تمام قدرتشان را به کار گرفته باشند
که مهربانی و ایثار در پس روزها و سالها رنگ ببازد
اما خون حسین علیه السلام آرام و قرار ندارد و در شریان دلهای بزرگ و کوچک موج میزند و تاب می خورد.
عطش، آغاز حرکت به سوی فرات عشق است
حتی اگر بضاعت سال تولد تشنگان، به عاشورا که هیچ، به تاریخ جنگ هم نرسد!
زیارت کربلا یادتان نرود:
راه کربلا از سنگر و مقتل شهدا و فداییان حسین علیه السلام می گذرد
به امید دیدار در راهیان نور
ای کاش از ما نپرسند بعد از شهیدان چه کردید
آخر چه دارند بگویند انبوهی از نقطه چین ها ...
فرزند شهیدی تا دقایقی پیش کنارم بود تعریف می کرد
می گفت:
مزار پدر شهیدم در راه مدرسه ام بود
هر روز که از مدرسه بر می گشتم یک سری به بابام می زدم
و بعد چند مزاری که بالای سر او بود و شاید زائر هر روزه نداشت
چند قبر برای چند شهید گمنام
فاتحه و صلوات و شاید چند جمله درد دل
یک روز مادرم به مدرسه زنگ زد و پیغام داد امروز کار واجب دارم بعد از زنگ مدرسه سریع بیا خانه
از طرفی دلم برای بابا تنگ می شد و از طرفی مادرم خواسته بود زود بروم خانه
خیلی سریع رفتم فاتحه کوتاهی خواندم و رفتم
فقط برای پدرم
شب در عالم خواب پدرم را دیدم که بر سر مزار خود ایستاده و من طبق معمول هر روز به سر می زنم اما؟!
پدرم ناراحت و عصبانی بود و من خیلی تعجب کردم سئوال کردم:
چی شده بابا؟
جوابم داد چرا امروز سر نزدی؟
گفتم: بابا جون اومدم اما زود رفتم !
گفت: اینجا را نمی گم اون جا را می گم!
گفتم: کجا؟
دیدم به قبور شهدای گمنام اشاره می کند.
بعدهم به من گفت:
هر روقت عجله داری نمی توانی زیاد اینجا بمونی اول می روی سراغ اونها بعد من!؟
و بعد خندید و ....
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
آسمان تا بیکران آبی بود
و زمین تا افق گسترده
اما زمان به خود می لرزید که باید بایستد و یا .....
نفس در سینه بلبلان حبس بود
و باد ایستاده تماشا می کرد و همراه آن دهها هزار حاجی از حج برگشته
هنوز صلای تکبیر و تهلیل و لبیک اینان در گوش باد می پیچید:
اللهم لبیک
نزدیک ظهر بود
و همه چیز و همه جا روشن
جهاز شتران پشت در پشت روی هم سوار می گشت تا منبری بلند بسازند
این جا خم است غدیر خم
بیابان وسیع و چند چاه آب و شاید چند تک درخت نخل به قامت ایستاده
گویا ماهی بر دستان خورشید می بایست بلند شود
عیدی حجاج
نه آن سال بلکه تا بی نهایت
نه فقط بشریت بلکه عالمیان!
عید الله الاکبر
الله اکبر
الحمد لله علی ما هدانا
لا اله الا الله
محمد رسول الله
علی ولی الله
و حالا جبرائیل امین با دستی پر:
الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ... (مائده 3)
عید غدیر خم بر رهپویان طریق ولایت علوی خصوصا بر سلاله پاک آن حضرت مبارک باد
اللهم وآل و من والاه و عاد من عاداه